قطع گاز و سرما شدید
تفاوت دو طبقه در ایران فاحش و ضد انسانی است
سیامک مرادی

روزنامه ها را نگاه می کنید مرتب گزارش از مشکلات مردم است که با قطع گاز و یا کم بود گاز دست و پنچه نرم می کنند. اینکه چند نفر بر اثر سرما جان سپردند، چه تعداد بر اثر گاز گرفتی در خواب جان سپردند. و باید اضافه کرد در هفته گذشته فشار بالا و پایین بودن گاز باعث حادثه های ناگوارتر شد. تعدادی نیز زندگیشان را در شعله آتش سوخت و در این سرما تنها امیدشان سقفی است که روی سرشان است که این هم از بین رفته است. اما بگذارید از زندگی "از ما بهتران" برایتان بگویم. "از ما بهترانی" که هوای تهران برایشان آلوده و قابل زندگی کردن برایشان نیست. "از ما بهترانی" که وقتی میلیونها نفر در صف گاز و نان هستند، اسکی بازی می کنند. بعد از بازى به ویلاهایشان در بهترین مناطق می روند و در گرمای شوفاژهایشان، شومینه ای هم برای زیبا و رومانیک کردن فضای خونه روشن می کنند .
خونه این از ما بهتران نه تنها گرم است، چراغانی است، مشکل برق هم ندارند. ژنراتورها آماده هستند که حتی یک لحظه هم بی برق نباشند. اين ویلاها فضاى طبيعى و باغهای بزرگ دارند. آنها با لذت روی برف قدم ميزنند و طبیعت را زیبا به تصویر میکشند. صدای یکی از این خانمها را ميشنوم که به دوست پسرش می گوید" آرام! صدا نکن! گوش کن چه زیبا است وقتی پایت را روی برف می گذاری و صدا می دهد! فاصله جائی که من با این خانم و آقا زندگی می کنم زیاد نیست. شاید 1000متری باشد. شاید کمتر هم. زندگى ما کارگران اين از ما بهتران هم در مجاورت اينها دنيائى ديگر است. در خانه اى در پایین حیاط، یک اطاق هست با یک دستشوئی. من و همسرم  در این اطاق زندگی می کنیم. هر دو برای این خانواده کار ميکنیم. من نگهبان هستم، نگهبان خانه این از ما بهتران. من نگبهان باغ و باغچه ها هستم تا در هر فصل از سال حیاط را خوب و زیبا کنم و برایشان لذت بخش. نیمه شبها اگر خوابم برد و خوابم عمیق بود، باید سریع با صدای ماشین بیرون بروم و در بزرگ این قصر را باز کنم. آخر اين "از ما بهتر" ها سردشان خواهد شد از ماشین بیرون بیايند و خودشان در را باز کنند! در این قصرهای بزرگ که این "از ما بهتران" برای خودشان درست کردند، در حالی که لوله کشی گاز،  شوفاژ گازوئیل، و برق دارند، حاضر نشدند برای این این اطاقکها را لوله کشی کنند. در اين سرمای شدید امسال، مجبور شديم توصيه احمدى نژاد را قبول کنيم و "با پوشیدن هر آنچه لباس که داشتیم خودمان را گرم کنیم". سراسر وجودم نفرتی عمیق است. نفرتی که تنها با مبارزه علیه این نظام ارتجاعی می شود کنترلش کرد. تنها با مبارزه ما بردگان علیه این نظام کثيف و بزیرکشیدن آنست که ميتوان با ایجاد یک دنیای بهتر و انسانى جای این تنفر را به عشق داد.*